سالهای دانشجویی که در اصفهان مشغول تحصیل بودم، روزهای بسیاری به میدان نقش جهان سر میزدم و با گردشگران خارجی همکلام میشدم؛ از دیدنیهای ایران گرفته تا مسائل روز، محور صحبتمان بود.
دراین میان گفتگو با یک گردشگر آلمانی، تا سالهای سال به شدت تحت تاثیرم قرار داد. او برای دیدن مکانی به ایران آمده بود که من به عنوان یک دانشجوی گردشگری حتی نامش را هم نشنیده بودم؛ خرقان و مقبره شیخ ابوالحسن خرقانی، یک مقصد جدید گردشگری دست کم برای من، مقصدی که یکی از غربیترین نقطه قاره سبز آن را میشناسد و برای دیدنش خود را به ایران میرساند، اما من و خیلی از ما آن را نمیشناسیم.
حتما روح بلند ابوالحسن، گردشگر آلمانی را از خود بی خود و راهی سرزمین پارسیان کرده بود، چراکه بلافاصله با لهجه شیرینش، شعری را به فارسی برایم خواند که در آن سالها آن را هم نشنیده بودم: هر که در این سرا در آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.» من حافظه قویای ندارم و شعر و روایتی در خاطرم نمیماند، اما این جملات خرقانی با همان لهجه شیرینی ایرانی ـ آلمانی گردشگر خارجی پس از ده سال همچنان در ذهنم مانده و حتی این سخنش که میگفت گرچه همه جاذبههای ایران شگفت زده اش میکند، اما این بار به عشقِ دیدن مقبره و دیار شیخ ابوالحسن، فاصله ۵۰۰۰ کیلومتری آلمان تا ایران را پیموده است.حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) درخصوص گنجایش فکر + تصویرنوشته
یک ,شیخ ,گردشگر ,خرقانی ,سال ,سالهای ,که در ,آن را ,را به ,در این ,شیخ ابوالحسن
درباره این سایت